گزارشی از یك مقاله پژوهشی؛ تصاویر بی حجابی روی خط تولید صنعت فرهنگ سازی برتریها: گسترش بی سابقه تصاویر بی حجابی از زنان، بطور تقریبی از زمان پهلوی دوم و با اجرای برنامه های توسعه سرمایه داری مدنظر بلوک غرب شروع می شود. «تأملی هستی شناختی در رابطه با بی حجابی مجازی به مثابه صدمه اجتماعی» عنوان مقاله ای به قلم محمدرضا قائمی نیک استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی است. نویسنده کوشیده است که با استفاده از آرا مارتین هایدگر، ژاک دریدا و مکتب فرانکفورت به تمایز هستی شناختی بی حجابی در فضاهای سایبری مجازی (اعم از عکس، فیلم و مانند آن) نسبت به فضای فیزیکی اجتماعی اشاره کند. در واقع نویسنده دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا تصویر مجازی بی حجابی، بخصوص از بدن زنان، یک صدمه اجتماعی است؟ تحول پارادایمی؛ از حقیقت بی حجابی تا تصویر بی حجابی نویسنده اعتقاد دارد از آن جایی که دستیابی به تعریفی یکسان از صدمه اجتماعی امری بسیار دشوار است، مبحث بی حجابی زنان و در بعضی مواقع مردان که شکل و نوعی از بی حجابی اجتماعی است باید در ذیل پارادایم نظری و از جانب نظریه ای جامعه شناختی تحلیل شود که به حقیقت اجتماعی مجازی و رسانه ای توجه داشته باشد. ازاین رو در ابتدا به لحاظ پارادایمی به توضیح هستی شناختی این مورد با تکیه بر دیدگاه مارتین هایدگر و ژاک دریدا می پردازد و سپس نظریه اجتماعی متناظر با آنرا با استعانت از نظریه «صنعت فرهنگ سازی» مکتب فرانکفورت توضیح می دهد. سپس لوازم صدمه شناختی آنرا تبیین می کند. از منظری مبتنی بر ایده واسازی ژاک دریدا شاید تنها معنایی که در تصاویر مجازی از بدن زنانه قابل اتکا باشد، نفی هرگونه تقید به عفت زنانه است «بی حجابی مجازی» نوعی از بی حجابی به حساب می آید که مبتنی بر تصاویر فضای مجازی شکل می گیرد. به لحاظ پارادایمی در اینجا با نوعی انتقال از پارادایم حقیقت فیزیکی عینی به جهان تصاویر مجازی روبه رو هستیم. نویسنده وجود این تصاویر را که متمایز از حقیقت فیزیکی آن است با کمک دیدگاه مارتین هایدگر و ژاک دریدا توضیح می دهد. هایدگر اعتقاد دارد که ما در دوره جدید نه با حقیقت جهان بلکه با تصویرهایی که حاصل تمثل دنیای واقعی هستند، سروکار داریم. بنا به این گفته هایدگر میتوان گفت ما در تصاویر بی حجاب از زنان یا مردان، خواه در چارچوب تصاویر تبلیغات تجاری و خواه در دیگر فضاهای مجازی، نه با تصویر واقعی از بدن یک زن یا مرد بلکه با تصویری از آنها مواجهیم که می تواند در نرم افزارهای کامپیوتری تغییر کند. در واقع انسان امروزی این تصویر را متمثل می سازد و بازنمایی می کند نه آنکه صرفاً تصویری که از حقیقت فیزیکی در ذهن او منعکس شده، نمایان شود، ازاین رو با واقعیتی دیگر مواجه خواهیم شد که به تدریج جایگزین حقیقت اولیه بدن زنانه یا مردانه می شود. نویسنده، مبحث مقاله خویش را از منظر ژاک دریدا هم مورد بررسی قرار داده است. دریدا همچون متفکرانی به حساب می آید که با طرح ایده «واسازی» نشان داده هرگونه درک ذات گرایانه یا حتی ساختارگرایانه از انسان در جهان امروزی معنایی ندارد. از نظر وی امکان دارد دوتایی زن یا مرد جهانشمول به نظر بیاید اما این تقابل بسته به زمینه ملی یا در نظر گرفتن طبقه، نژاد یا سن و جنسیت دارای معانی گوناگونی است. یک دیدگاه امکان دارد زنان را انسان هایی با خصوصیت های مادرانه، عاطفی، منفعل و سردمزاج بداند و گفتمان دیگر، از زنان موجوداتی شهوانی و قدرتمند بسازد. ازاین رو اگر از منظر دریدا به مبحث مقاله حاضر بنگریم در حقیقت مجازی از زنان یا مردان هیچ گونه ساختار یا قاعده و نظمی در توضیح این که زن یا بدن زنانه یا مردانه چیست، نداریم. دریدا به بی ثباتی، چندآوایی و درحال تغییر بودن معنای نشانه ها معتقد بود. شاید تنها معنایی که در تصاویر مجازی از بدن زنانه قابل اتکا باشد، نفی هرگونه تقید به عفت زنانه است. این واسازی دریدایی هرگونه درکِ از پیش تعیین شده برای هر نشانه ای را از میان می برد. همراه با نهادینگی سرمایه داری در آمریکا و فریب توده ای آن از راه صنعت فرهنگ سازی، در ایران هم شاهد ظهور مظاهر و تجلیات صنعت فرهنگ سرمایه داری آمریکایی هستیم نویسنده اعتقاد دارد دریدا، واژگونگی واسازانه تقابل های سلسله مراتب دلالت را بخشی از طرح کلان تر نقد اجتماعی و سیاسی می دانست. توضیح واسازانه به خوبی بر تصاویر مجازی امروزین از بدن زنانه قابل تطبیق است. با این وجود این تصاویر آن گاه که در جامعه ایرانی ظهور و توسعه پیدا می کند در چارچوب نوعی تحمیل و اجبار نمودار می شود. در ادامه نویسنده با استفاده از نظریه «انتقادی» مکتب فرانکفورت توضیح می دهد که این تصاویر چگونه منجر به ایجاد سلطه بر جامعه ایران شده است. پیامد سلطه و اجبار تصاویر بی حجاب نویسنده همینطور اشاره می کند که گسترش تصاویر بی حجابی از زنان، حدودا با دولت پهلوی دوم و با اجرای برنامه های توسعه سرمایه داری مدنظر بلوک غرب شروع می شود. یکی از مهم ترین مسائل ذیل این برنامه ها نگاه متمایز از سنت اسلامی- ایرانی به زن بود. نویسنده اعتقاد دارد که اجرای این برنامه ها در ایران که با حمایت مستقیم آمریکا صورت می گرفت حدودا همزمان با آشنایی و نقد مکتب فرانکفورتی ها از صنعت فرهنگ سازی سرمایه داری در آمریکا است. ازاین رو به موازات سرمایه داری در آمریکا و فریب توده ای آن از راه صنعت فرهنگ سازی در ایران هم شاهد ظهور مظاهر و تجلیات صنعت فرهنگ سرمایه داری آمریکایی هستیم. در دوره ۱۳ ساله تبعید امام خمینی (ره) شاهد گسترش بی سابقه برنامه های فرهنگی و تصاویر رسانه ای هستیم که در آنها بدن زنانه یا مردانه در چارچوب برنامه های موسیقی، رقص و... در سطحی گسترده و رسمیت یافته در معرض دید جامعه مسلمان ایرانی قرار می گرفت. این تصویر کالایی شده از زن یا حتی مرد ایرانی علاوه بر جذابیت های ظاهری یا قبح شکنی هایی که برای جامعه ایرانی داشت، در سایه حمایت رژیم پهلوی، در چارچوب صنعت «فرهنگ سازی» منجر به فریب توده ای شده بود. محصول این صنعت از خودبیگانگی مرد یا زن ایرانی نسبت به نقش های پایدار همچون نقش پدری، مادری و همسری می شد. الگوی جدید زن ایرانی نه تنها در نام، مستعار و از خودبیگانه بود بلکه در شخصیت و هستی خویش هم نسبت و قرابتی با خصوصیت حقیقی زن مسلمان ایرانی نداشت. چرا گسترش تصویر مجازی بی حجاب یک صدمه اجتماعی است؟ از منظر جامعه اسلامی - ایرانی حجاب و پوشیدگی اندام انسانی، خواه در رابطه با مردان و خواه در رابطه با زنان از امور فطری است، بی حجابی حتی در چارچوب فیزیکی و نه مجازی هم مغایر با فرهنگ و تاریخ جامعه ایرانی بوده و نوعی کج رفتاری است. حتی اگر نه از منظر جامعه ایرانی یا سنت اسلامی، بلکه از منظر غیردینی یا غیرایرانی هم به تصویر بی حجاب زنان یا مردان در فضای مجازی بنگریم این پدیده نوعی صدمه اجتماعی و کجروی محسوب می شود همچنین مدعای اصلی این مقاله آن است که حتی اگر نه از منظر جامعه ایرانی یا سنت اسلامی، بلکه از منظر غیردینی یا غیرایرانی هم به تصویر بی حجاب زنان یا مردان در فضای مجازی بنگریم این پدیده نوعی صدمه اجتماعی و کجروی به حساب می آید. آنچه ما در تصاویر بی حجاب از زنان یا مردان در فضای مجازی می بینیم عموما تصویری از خود بیگانه یا کاذب از حقیقت زیستی زن یا مرد است. این تصاویر کاذب اگر با حمایت دستگاه قدرت و سیاست یا نظام سرمایه داری بر جامعه تحمیل شود، به دلیل آنکه از نقش های حقیقی زن یا مرد در جامعه بیگانه است، اختلالاتی جدی در نقش ها و نهادهای اجتماعی بوجود می آورد. همینطور کجروی یا انحراف گاهی به جهت تقابل با ارزش های مسلط جامعه است. بنابراین اگر بی حجابی زنان و مردان در جامعه ایران را به جهت تقابل با هنجارها و ارزش های تاریخی آن، کجروی یا انحراف اجتماعی بدانیم، تصاویر بی حجاب از زنان یا مردان در فضای مجازی مخل هرگونه نظم و هماهنگی و سامان اجتماعی به صورت عام است. این تصاویر به دلیل ماهیت غیر واقعی و از خود بیگانه شان اساسا آنقدر از حقیقت زن یا مرد و نقش اجتماعی او بیگانه است که نه تنها هویت عام و حتی غیراسلامی زن یا مرد را هم به مخاطره می افکند بلکه هر گونه نظم یا سامانی را در حقیقت جامعه از میان می برد. در این مقاله همینطور نشان داده شده که بی حجابی مجازی از راه فرآیند اعمال سلطه ناخودآگاه بر مخاطب، نوعی صدمه اجتماعی در جامعه اسلامی و ایرانی تلقی می شود چونکه با هویت تاریخی و مبانی آن سازگار نیست. همینطور باید به جهت ماهیت مجازی آن، نه تنها از منظر اسلامی، بلکه از منظر عام جامعه انسانی هم صدمه اجتماعی محسوب شود.