تحلیلی از اندیشكده بروكینگز ؛
باید و نبایدهای بایدن در خاورمیانه
اندیشکده «بروکینگز» در گزارشی به بایدها و نبایدهای دولت بایدن در خاورمیانه پرداخت و در آن به دولت آمریکا سفارش کرد با استفاده از ابزارهای خود برای تعامل متوازن و تنش زدایی با ایران، برای ایجاد ثبات در منطقه تلاش کند و با تعدیل خواسته هایش از برزخ خلیج فارس نجات یابد.
«جو بایدن» در کاخ سفید روزهای پرمشغله ای را پشت سر می گذارد. وی فعلا باید شرایط درهم و بلایی را که ویروس کرونا و دونالد ترامپ برای ایالات متحده ایجاد کردند سر و سامان بدهد. بایدن سپس به مسایل بعدی خواهد پرداخت. البته در همین حین دولت بایدن نمی تواند نسبت به دیگر مسایل جهانی بی تفاوت باشد چونکه وی قول داده است که آمریکا را از افول نجات می دهد. در این راستا بایدن مجبور است تا در همین روزهای نخست گوشه چشمی را به منافع حیاتی واشنگتن در سراسر جهان داشته باشد تا غفلت از آن، اوضاع پیچیده آمریکا را بدتر نکند. یکی از این مناطق خاورمیانه است و کاخ سفید منافع بلندمدتی را برای خود در آن تعریف کرده است؛ ضمن آنکه متحدان، پایگاه و سربازان بیشماری را هم در کشورهای منطقه مستقر کرده و مجبور است از آنها محافظت کند. اندیشکده آمریکایی «موسسه بروکینگز»[۱] در تحلیلی مبسوط به قلم "تامارا کافمن"[۲] رویکرد دولت بایدن به خاورمیانه را بررسی کرد که در بخش ذیل به صورت خلاصه به آن پرداخته می شود:
بیشتر از یک دهه است که ایالات متحده به دنبال آخر دادن به جنگ در عراق و افغانستان است تا به جای آن به سمت شرق آسیا بیشتر متمرکز شود. روندهای جهانی و منطقه ای هم اولویت خاومیانه را در راهبرد جهانی آمریکا تغییر داد. حال چالش آمریکا این است که از منافع باقیمانده خود در منطقه در دوره رقابت شدید قدرت محافظت کند. بنابراین بایدن نباید پنجره تغییر را از دست بدهد. شرکای عرب واشنگتن حالا با محدودیت کاهش قیمت نفت و رکود ناشی از بیماری کرونا دست به گریبان هستند ضمن آنکه همزمان درگیر یک جنگ نیابتی هم می باشند. ضعف این کشورها در کنار تحریم های جمهوری اسلامی ایران شرایط منطقه را دگرگون کرده است. دولت بایدن باید از ابزارهای خود راهی برای تعامل با ایران و بازگشت به میز مذاکره باز کند.
ضرورت دیپلماسی متوازن واشنگتن
موثرترین ابزار ایالات متحده در خاورمیانه دیپلماسی بوده که بخصوص در حل و فصل منازعات کارساز بوده است. حالا لیبی و یمن فرصتی را برای دولت بایدن بوجود می آورد تا در ایجاد ثبات در منطقه نقش داشته باشد. درگیری خاموش فلسطین هم همچون پرونده هایی است که رویکرد طولانی مدت دولت آمریکا را می طلبد. همینطور دولت بایدن باید مرزهای مشخصی را در برقراری روابط خود لحاظ کند و رویکرد نامتوازن ترامپ را تکرار نکند.
در حال حاضر عربستان، امارات و اسراییل نسبت به میزان دوام تعهدات امنیتی آمریکا تردیدهایی دارند چونکه آنها خواستار درگیری بیشتر واشنگتن در امور منطقه هستند؛ واشنگتن می تواند تنش زدایی مورد نیاز با ایران را در حوزه دیپلماسی هسته ای دنبال و به ترجیحات شریکان اصلی خود توجه کند و در قالب روابطی سالم، ارتباطی صادقانه و مرزبندی مشخصی را برای حفظ احترام متقابل و داشتن احساس خوب برقرار سازد.
در هر صورت آمریکا باید به دوره طولانی برزخ گونه خود در خاورمیانه آخر دهد. در این حوزه آمریکا باید بلندپروازی های منطقه ای خویش را هم تراز با منافع اصلی خود و سطح تعامل، کم کند. تحولات چشم گیر در سال ۲۰۲۰ تنها فرصت باقیمانده آمریکا در خاورمیانه بعد از سیاست دو وجهی و ورشکسته ترامپ است: در حالیکه فشار حداکثری را بر ایران وارد می کرد همزمان متحدان سنتی آمریکا را در جنگ قدرت منطقه ای به صورت کامل آزاد گذاشت.
چالش سیاست آمریکا حالا این است که چگونه از برخی منافع باقیمانده خود در خاورمیانه که همچنان مهم هستند در دوره ریاضت اقتصادی و رقابت شدید منطقه ای و جهانی محافظت کند.
توازن کلی ژئوپلیتیک در خاورمیانه در دوره بعد از کرونا به نفع ایران تغییر می کند. ایران به علت فشار تحریم ها از مدتها قبل یادگرفت بدون درآمد نفت زندگی کند. شرایط منطقه تغییر کرده است و دولت بایدن نباید زمان را از دست بدهد؛ باکاهش موج همه گیری کرونا منطقه به نسبت متفاوت خواهد شد و در این چشم انداز فرصت هایی برای آمریکا وجود خواهد داشت.
محدودیت ها در سیاست تاریخی و کنونی
بحران دوگانه کووید ۱۹ و افت قیمت انرژی باعث کاهش ثروت کشورهای حاشیه خلیج فارس و تضعیف برنامه های آنها در پیشبرد برنامه های اصلاحاتی بلندپروازانه و پروژه های بزرگ شده است. این ضعف مانع بروز ظرفیت های آنها در کل منطقه می شود، چونکه همیشه ابزار کشورهای حوزه خلیج فارس در رقابت های ژئوپلتیک منطقه ای پول بوده است. بعنوان نمونه کشورهای عربی خلیج فارس برای پشتیبانی از دولت «عبدالفتاح السیسی» در مصر بیشتر از ۳۰ میلیارد دلار هزینه کردند.
حال این کشورها باید تصمیمات سختی را در مورد حفظ دوستان در مصر و اردن بگیرند؛ به مسایل در عراق و لبنان و یمن بیشتر توجه نمایند. آنها فعلا باید رویاهای خود در خصوص حذف دشمنان ایدئولوژیک را کنار بگذارند. از دست دادن پول اعراب، مانعی برای آمریکا در ایجاد ثبات در منطقه می شود چونکه آمریکا هم در تأمین دلار برای پشتیبانی از این کشورها با مشکل روبرو است.
در واقع به نظر می آید توازن کلی ژئوپلیتیک در خاورمیانه در دوره بعد از کرونا به نفع ایران تغییر کند. ایران به علت فشار تحریم ها از مدتها قبل یادگرفت بدون درآمد نفت زندگی کند و نفوذ منطقه ای خویش را با عنایت به قیمت پایین نفت برنامه ریزی نمود. ایران در مقابل با دور زدن تحریم ها و کنترل بخش های اصلی اقتصاد در داخل امور را مدیریت کرد. بعد از عبور از بحران های کنونی همه چیز مساوی خواهد بود و احیانا شاهد خاورمیانه ای خواهیم بود که نفوذ ایران در بعضی بخش های آن تثبیت خواهد شد. این امر در حالی رخ می دهد که از نفوذ کشورهای حوزه خلیج فارس کم می شود. بعد از بحران های کنونی شاهد خاورمیانه ای خواهیم بود که نفوذ ایران در بعضی بخش های آن تثبیت شده است. این امر در حالی رخ می دهد که از نفوذ کشورهای حوزه خلیج فارس کم می شود.
شکست فشار حداکثری
تا کنون روندها به نفع نفوذ ایران بوده است و همین مساله لزوم تجدیدنظر در رویکرد بی نتیجه دولت ترامپ در برابر ایران را برجسته می سازد. ترامپ فشار نظامی و اقتصادی را به سطح مجازات رساند اما هیچگاه خواسته های واقع بینانه ای را روشن و اولویت بندی نکرد. وی پیشنهادات ناشیانه ای را به رهبران ایران داد و درگیری ها در خلیج فارس را تشدید کرد. ترور ژنرال سپاه قاسم سلیمانی برخلاف ادعاهای دولت ترامپ سبب بازدارندگی نشد و در عوض آمریکا را در آستانه یک جنگ قرار داد. اقدام تلافی جویانه ایران هم ده ها نظامی آمریکا را مجروح ساخت. همینطور سیاست ترامپ اقدامات ضد حضور آمریکا در عراق را تشدید کرد. نتیجه اصلی سیاست فشار ترامپ انزوای بین المللی آمریکا بود و امنیت دریایی و انرژی را در منطقه کم کرد. حتی ایران در حوزه غنی سازی اورانیوم هم پیشرفت کرد.
ایران در خاورمیانه بعد از کرونا دارای مزیت نسبی است و بنابراین بررسی وضعیت نظامی آمریکا در منطقه دارای اهمیت است. وضعیت سخت دو دهه اخیر مانع حرکت ایران نشد اما در مقابل ایالات متحده رویکرد چندوجهی را در استفاده از تحریم ها و استفاده هدفمند از زور اتخاذ نموده است. یک بسته سیاستی کارآمد برای مهار ایران، از مسیری دیپلماتیک و تعامل بین المللی عبور می کند که به نیروی نظامی بعنوان ابزار اصلی متکی نیست. همه این مسایل به هماهنگی با شرکای منطقه ای و جهانی آمریکا نیازمند است اما چنین نگاه زیرکانه ای در دوره ترامپ وجود نداشت.
اصلاح روابط نامتوازن
ترغیب متحدان واشنگتن برای عقب نشینی از ماجراجویی های منطقه ای خود بخش ضروری از احیای گسترده روابط بنیادین است. در یک دهه گذشته خاورمیانه گرفتار دگرگونی هایی شد و بعد از چند دهه فرسایش اجتماعی، خیزش های مردمی برخی دولت های خودکامه را به چالش کشید و دیکتاتوری ها را سرنگون کرد. البته به دنبال این اعتراضات جنگ های داخلی در یمن، لیبی و سوریه هم شروع شد. این آشفتگی ها باعث تمرکز ویژه رهبران منطقه بر امنیت حکومت هایشان شد. در همان زمان دولت باراک اوباما هم همزمان با وضعیت پیچیده مطالبات مردمی و خواسته های شرکای سنتی در مذاکرات با ایران درگیر شده بود که برجام منتهی شد.
امروز خاورمیانه عرصه رقابت شدید ژئوپلیتیکی بین بلوک هایی به رهبری ایران، ترکیه و عربستان سعودی است و بازیگران خارجی همچون روسیه هم از این موقعیت برای تضعیف آمریکا بهره می برند. در دوره ترامپ آمریکا از توافق هسته ای با ایران خارج شد اما دولت آمریکا نتوانست خویش را بعنوان یک شریک امنیتی مطمئن برای دولت های منطقه نشان دهد. همین بی اعتمادی بود که به توافقنامه های صلح میان کشورهای عربی خلیج فارس و اسراییل منجر گردید.
اکنون مشخص شده است که ایالات متحده ترجیح می دهد تا زمان، توجه و منابع کمتری را به خاورمیانه اختصاص دهد و در عوض بر رقابت آشکار جهانی خود با روسیه و چین متمرکز شود. رویکردهای چهارساله ترامپ باعث شد تا برخی دوستان منطقه ای واشنگتن گرفتار اشتباه و در سیاست داخلی قطبی ایالات متحده غرق شوند؛ این مورد به ضرر همکاریهای دوجانبه به اتمام رسید.
هسته مرکزی معضل ایالات متحده در منطقه آن است که مداخله کمتر به مفهوم اعتماد بیشتر به شرکای منطقه ای در زمینه ثبات منطقه و حفظ منافع مشترک است. اما در همین حین خود واشنگتن هم دیدگاه روشنی را در زمینه چگونگی ایجاد ثبات منطقه ای ندارد. در هر صورت حتی بعد از دوره کرونا هنوز شکاف میان واشنگتن و شرکای آن باقی خواهد ماند. آمریکا در خاورمیانه نیازمند شفافیت و صداقت در برقراری ارتباط با شرکای قدیمی و سنتی خود و غلبه بر بی اعتمادی بوجود آمده در یک دهه اخیراست. یک درس مهم واشنگتن از دوران ترامپ این است که همچون یک خانواده، ایجاد روابط سالم به داشتن ارتباط باز و مرزبندی محکم نیازمند است.
توصیه های سیاستی: چه کاری نباید انجام داد
از آنجا که ایالات متحده می خواهد تعامل متعادلی را با منطقه داشته باشد باید برای پیشگیری از ایجاد بحران در منطقه که خواهان مداخله بیشتر واشنگتن است، تلاش کند. آمریکا باید در مورد منازعه فلسطین از اقداماتی همچون چراغ سبز الحاق کرانه باختری خودداری کند. ضمن آنکه روابط خود با فلسطینیان را بازسازی نماید البته این یک اولویت فوری نیست.
دوم آنکه با وجود دست برتر ایران، واشنگتن نباید به صورت کامل از سوریه و لبنان کنار بکشد. بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نیازمند منابعی برای بازسازی این کشور است و روسیه و ایران در این کشور نفوذ دارند. آمریکا در لبنان هم باید با همکاری فرانسه و دیگران حمایت اقتصادی خویش را به اصلاحات معنادار سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی از جامعه مدنی این کشور منوط کند.
واشنگتن باید نگاه خود به خاورمیانه از دریچه رقابت ژئوپلیتیکی با روسیه و چین را تغییر دهد و فرض را بر این بگذارد که دولت های منطقه خود مسیرشان انتخاب کنند. این دو کشور روابط تجاری گسترده ای را با دولت های منطقه دارند و حتی دوستان آمریکا هم می خواهند ضمن حفظ روابط خود با واشنگتن، ارتباطات متنوعی داشته باشند. بحران کرونا از شدت مداخله پکن و مسکو در امور منطقه کاسته است اما آمریکا هم نباید به مبحث با نگاه برد و باختی نگاه کند. آمریکا باید تحولات نظامی روسیه در منطقه و پروژه کمربند چینی را رصد نماید.
اگرچه چین تمایلی برای دلالی سیاسی در خاورمیانه ندارد اما همکاری پکن با تل آویو و پایتخت های عربی در حوزه فناوری ها نگرانی های واقعی را برای واشنگتن به همراه دارد. ضمن اینکه آمریکا نباید از حضور چین در شاخ آفریقا هم غافل شود.
حقیقت این است که اولویت ها برای ایالات متحده در منطقه ای که مدت ها در آن بعنوان هژمون پادشاهی می کرد، کاهش یافته است. پذیرش این امر برای محافل سیاسی آمریکا دردناک است. اما دستاورد سیاسی که پیگیری دیپلماسی در منطقه داشت برای امریکا پرارزش است. حالا کووید ۱۹ شرایط خاورمیانه را تغییر داده است و آمریکا دیگر برای ایجاد منطقه ای باثبات به تعهدات بلندمدت و پرهزینه نیاز ندارد. تمرکز بر محدود کردن رقابت های ژئوپلیتیک در منطقه و استفاده از دیپلماسی در مورد ایران، واشنگتن را قادر می سازد تا انرژی کمتری را برای حفظ جایگاه منطقه ای خود صرف کند.
خطرات و چالش ها برای منافع آمریکا همچنان وجود دارد ولی این ویروس شکنندگی حاکمیت ها و خدمات اجتماعی در خیلی از کشورهای منطقه را متذکر شده و آنرا بعنوان چالشی بلندمدت برای ثبات و امنیت در منطقه برجسته ساخته است. امکان دارد آمریکا راهی را برای خروج از این برزخ پیدا کند اما هنوز معلوم نیست که چه فراز و فرودهایی در این راه وجود دارد.
۱. تامارا کافمن ویتس نویسنده این تحلیل، کارشناس ارشد این اتاق فکر در حوزه روابط آمریکا و خاورمیانه است. وی بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ مشاور وزارت امور خارجه آمریکا در امور خاورنزدیک بود و پژوهش هایی را در زمینه علل وقوع بهار عربی انجام داد.
۲. موسسه بروکینگز یک اتاق فکر آمریکایی با سابقه بیشتر از یک قرن است که به طیف گسترده ای از موضوعات داخلی آمریکا و مسایل بین المللی می پردازد. این اندیشکده در سالهای اخیر در صدر موسسات مطالعاتی جهان در حوزه مختلف سیاسی و اجتماعی قرار داشته است.
منبع: برتریها
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد باید و نبایدهای بایدن در خاورمیانه