گفتگو با زنی كه مدافع توله خرس سوادكوه بود
به گزارش برتریها در قضیه سنگسار توله خرس سوادكوه، فقط یك نفر طرف خرس را گرفت و تقلا كرد كه نزنید. «نزن حاجی. نزن گِنا دارنه. آقا نزن به خدا حیوون گِنا دارنه حاجی... كار ندارنه حیوون، نزنین.» این صدای شبنم فتاحی است.
به گزارش برتریها به نقل از ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «نه دو مردی كه توله خرس را سنگسار می كردند، نه آنها كه طناب دور گردنش پیچیدند و انداختندش در جوی آب و نه ۱۱ نفری كه با حیوان نیمه جان عكس یادگاری گرفتند، برای هیچ كدام این آدم ها توله خرس دو ساله مهم نبود. در قضیه سنگسار توله خرس سوادكوه، فقط یك نفر طرف خرس را گرفت و تقلا كرد كه نزنید. «نزن حاجی. نزن گِنا دارنه. آقا نزن به خدا حیوون گِنا دارنه حاجی... كار ندارنه حیوون، نزنین.» این صدای شبنم فتاحی است؛ در زمینه تصویر سنگ پرانی به خرس كوچكی كه از كوه افتاده بود و مادرش بالای كوه تمام ماجرا را می دید؛ هم همه كسانی كه در كشتن توله اش درنگ نكردند و هم شبنم خانم را، زنِ ۴۲ ساله سوادكوهی، خانه دار و ساكن روستای دراسله، تنها كسی كه كنار توله خرس ایستاد.
او كه آن روز در فاصله خرس و دو دامدار ایستاد تا جلوی سنگسارش را بگیرد، در گفتگو با «شهروند» از جزئیات روز حادثه می گوید؛ این كه آدم ها از ترس حیوان را كشتند؛ این كه خرس مادر همه چیز را تماشا كرده بود و این كه هیچكس، حتی خود او، نمی دانست در مواجهه با یك خرس باید چه كند.
خانم فتاحی، آن روز در ارتفاعات سوادكوه در حال گردش بودید؟ اهل همان منطقه اید؟
تابستان ها به ییلاقات خوش آب وهوای سوادكوه می آیم. این منطقه جنگلی بسیار بكر است و آب وهوای خوبی دارد. آن روز با دوستانم برای پیاده روی به ارتفاعات رفته بودم.
خرس از روی كوه افتاده بود یا كسی هلش داده بود؟
در منطقه ییلاقات ما، ابتدای سال ۹۸، سیل كوچكی آمد و بخشی از جاده های دسترسی را از بین برد. با ریزش این جاده ها، كوه ها هم آغاز كرده اند به ریزش. روی بلندی بودیم كه ناگهان دیدیم از روی تپه چیزی پایین افتاد. اول فكر كردم آدم است وقتی نزدیك شدم، دیدم یك توله خرس است. بعدها گفتند یك ماده خرس دو ساله و كسی هلش نداده بود. مادرش همان بالا بود و تماشا می كرد. تصویر مادر توی فیلم هم هست اما به سختی؛ آن بالا نشسته بود و نگاه می كرد.
بعد چطور سروكله آن دو نفر پیدا شد؟
وقتی نزدیك خرس شدم، دیدم كه از ماشینی كه داشت رد می شد، دو نفر پیاده شدند؛ همان دو مردی كه توی فیلم به خرس سنگ می زنند. حیوان زخمی بود اما آنها شروع كردند به سنگ زدن. من هر چه تلاش و خواهش كردم كه سنگ نزنند، عمل نكرد. گفتم زخمی است اما گوش نكردند. دیدم به حرفم گوش نمی كنند، شروع كردم به فیلم گرفتن.
قصدتان از فیلمبرداری چه بود؟ چرا دوربین را كنار نگذاشتید تا جلویشان را بگیرید؟
من پیش از آن تقلا كرده بودم تا جلوشان را بگیرند. وقتی دیدم به حرفم گوش نمی كنند، با خودم گفتم شاید فیلم گرفتن سبب بشود از كارشان بترسند و ادامه ندهند اما باز هم فایده نداشت. نمی توانستم نزدیك بشوم و درگیر شوم چون ما مال این منطقهایم، نمی شد خیلی با آن مردها درگیر شوم. فقط پیش از این كه فیلم بگیرم لحظه ای رفتم در فاصله بین خرس و آن دو مرد ایستادم كه مانعشان شوم اما ناگهان توله خرس كه ترسیده بود، از جا بلند شد و من هم از حركتش ترسیدم. همان جا مچ پای من هم ضرب دید.
آن دو نفر را نمی شناختید؟
آنها را نمی شناختم اما از افراد همان محلات نزدیك بودند. از دامداران منطقه. بعدها فهمیدم كسی كه سنگ می زند، دامداری دارد و نفر كناری كارگر او است.
به نظر شما قصدشان چه بود از سنگ زدن؟
من فكر می كنم آنها فقط ترسیده بودند. حتی خود من هم از توله خرس ترسیده بودم. بالاخره انسان از حیوان وحشی می ترسد. آنها سنگ می زدند كه خرس دست كم دور شود اما حیوان بیچاره زخمی شده بود، نای حركت نداشت و صدمه شدیدی دیده بود. یكی دو تا سنگ مستقیم توی سرش خورده بود. آن ضربه ها بی جانش كرده بود. آنها واقعا ناآگاه بودند.
و گفتند پس از این ماجرا كسی قصد داشته لاشه حیوان را بدزدد.
بعد از آن كه آن دو مرد سوار ماشینشان شدند تا بروند، یك سری از اهالی جمع شدند و بدن نیمه جان حیوان را گذاشتند روی تراكتور تا ببرند. من از تمام این صحنه ها فیلم گرفتم. حیوان را بردند. نمی دانم قصدشان چه بود؛ حیوان را بردند دو كیلومتر بالاتر. من و ۶ نفر دوستان همراهم، دیدیم كاری از دستمان برنمی آید، كوهنوردیمان را ادامه دادیم. رفتیم و رفتیم و بعد دیدیم كه تراكتوری كه توله خرس را می برد، آن جلو ایستاده است. تعجب كردیم. رفتیم طرفش و دیدیم حیوان را برده اند انداخته اند توی جوی آب.
چرا؟
می گفتند قصدمان كمك بوده. دامپزشكی می گفت شاید این كار خوبی بوده و سبب شده حیوان آب بخورد اما نمی دانم دلیلش چه بود.
فقط همان دو نفر آن جا بودند؟ تصویری انتشار یافته كه ۱۱ مرد و یك پسر نوجوان را نشان داده است كه با خرس، عكسی به افتخار گرفته اند؛ آن افراد را ندیدید؟
بعد از این ماجراها آدم های دیگری هم آگاه شدند. گروهی دور گردن خرس طنابی بستند. همان ۱۱ نفری كه جلوی تیر چراغ برق ایستادند و عكس گرفتند. می خواستند خرس را با خودشان ببرند. نمی دانم به چه دلیل ولی حیوان هنوز زنده بود. حتی تا وقتی محیط زیست آمد، زنده بود تا وقتی كه شب در اثر خونریزی زیاد مرد. یكی دو تا فیلم دردناك دیگر دارم كه حیوان را با طناب بسته اند و می كشند. به مسئولان محیط زیست نشان شان دادم.
آنها هیچ واكنشی به فیلم گرفتن شما نداشتند؟ شما فقط فیلم می گرفتید؟
تهدید می كردند كه دوربینت را می شكنیم. مدام به آنها می گفتم حیوان را رها كنید. می گفتم كه خرس مادر آن بالاست و می آید بچه اش را می برد، حالا یا زنده می ماند یا در طبیعت می میرد اما گوش نكردند. قصدم از فیلمبرداری فقط نجات دادن آن خرس بود، چون می دانستم آنها آگاهی ندارند و نمی دانند با حیوان وحشی چطور برخورد كنند. كارشان از روی ترس و ناآگاهی بود.
و بالاخره كی با محیط زیست تماس گرفتید؟
در همان مسیر شروع كردم به تماس گرفتن با محیط زیست. هرچه تلاش می كردم شماره مستقیمی از محیط زیست پیدا نمی كردم. آخرش از راه برادرم كه در پایین دست بود با آقای احمد باوند تماس گرفتیم و ایشان به سهیل اولادزاد، از فعالان محیط زیست منطقه اطلاع داد و در نهایت محیط زیست پیگیر شد.
محیط زیست چند ساعت پس از ماجرا توانست وارد شود؟
ساعت سه و ربع پس از ظهر این ماجرا آغاز شد و تا ۶ و نیم، هفت طول كشید. محیط زیست كمی دیر رسید اما دلیلش صعب العبور بودن منطقه بود.
فیلم اول را چطور منتشر كردید؟
از قبل در تماس با دامادم هماهنگ كرده بودم. به او توضیح داده بودم چون كاری از دستم برنمی آید، فقط می توانم فیلم بگیرم و آمدم فیلم را رساندم دست او و در نهایت از راه محیط بان ها و سهیل اولادزاد پخش گردید.
واكنش ها به رفتار شما و انتشار فیلم چه بود؟
این ماجرا روز شنبه اتفاق افتاده بود و تا سه شنبه هیچ تصویری از من منتشر نشده بود. فقط همان صدای توی فیلم بود كه به زبان مازنی فریاد می زدم حاجی نزن، حاجی نزن. خواهش كرده بودم كه تصویری منتشر نشود. بالاخره ما در این محل داریم زندگی می نماییم. اما استاندار دعوت كرد و در اداره محیط زیست مازندران لطف كردند و از من تقدیر كردند.
شما خودتان می دانستید كه در زمان مواجهه با حیوان وحشی چه واكنشی باید داشته باشید؟
نه، نمی دانستم. وقتی از محیط زیست برای تقدیر دعوتم كردند، این را از آنها پرسیدم. گفتم كه باید به ما آموزش دهند. من دوست دارم آموزش ببینم كه اگر چنین چیزی دیدم چطور رفتار كنم. به ما هم گفتند با حیوان كاری نداشته باشید، از آنها فاصله بگیرید و فقط با محیط زیست تماس بگیرید.
در سوادكوه كه منطقه بكری است، چقدر شما شاهد مواجهه انسان و حیوان وحشی بوده اید؟
خیلی زیاد. یك سال پیش هم در همین مناطق با یك خرس مادر و دو توله اش روبه رو شدم. البته فاصله مان زیاد بود. برای دیگران هم زیاد پیش می آید، اما همه نمی دانند چه واكنشی نشان دهند. من هیچگاه حاضر نیستم به محیط زندگی شان تجاوز كنم. دوست دارم همه این را یاد بگیرند. حتی موش و مار و عنكبوت هم آفریده شده اند كه ما زندگی خوبی داشته باشیم. كاش همه این را بدانند.
گفتید هفت زن بودید كه به كوهنوردی رفته بودید. آنها دوستانتان بودند؟
یكی شان خاله من است و بقیه دوستانم. ما معمولا دسته جمعی می رویم برای كوهنوردی.
همراهانتان در ماجرای سنگسار خرس واكنشی نشان ندادند؟
خاله ام یكی از عاشقان حیوانات است. در فیلم هم پیداست. رفته كنار جوی آب، پیش خرس و برایش یك آواز می خواند. یك شعر مازندرانی و غمگین. با این همه علاقه، چون ما نمی دانیم چطور باید برخورد نماییم، شاید واكنش درستی نداشته باشیم.
محیط زیست دو نفر را مقصر این حیوان كشی می داند. عكسی هست از ۱۱ نفر كه با خرس زخمی عكس گرفته اند. شما از طناب بستن دور گردن خرس و دزدیدنش از جانب گروهی دیگر می گویید. به نظر شما در این ماجرا مقصر كیست؟
هر چه صورت گرفت به علت ناآگاهی جمعی بود. من آن دو نفر را مقصر اصلی نمی دانم. آنها نمی دانستند. كسی در این مناطق بكر به مردم آموزش نمی دهد. در حالیكه هر لحظه امكان برخورد با حیوانات وحشی هست. اما فكر می كنم آن چند نفری كه دور گردن خرس طناب بستند و می كشیدند، مقصرند. هرچند ده ها بار به آنها اخطار دادم كه از كارشان دست بردارند، گفتم ماموران محیط زیست در راهند، كارشان را آگاهانه ادامه دادند. تقصیر آنها بیشتر است. اما تمام ماجرا تقصیر ندانم كاری است و ناآگاهی.
بعد از این اتفاق بعنوان دوستدار محیط زیست شناخته شده اید. درباره این عنوان چه فكر می كنید؟ پیش از این هیچ وقت ارتباط نزدیكی با محیط زیست و حیوانات داشته اید؟
من همیشه حیوانات را دوست داشته ام. چندسال پیش توی حیاط خانه مان در سوادكوه ایستاده بودم كه ناگهان صدای یك طوطی را شنیدم. آمد و نشست روی سر من. نمی دانم چرا، اما آن قدر ارتباط خوبی با هم گرفتیم كه دو ماه در خانه ما ماند. از دستم غذا می خورد. تا این كه یك روز از پنجره پرید و رفت. حالا از این كه دوستدار محیط زیست شناخته شوم، خیلی خوشحالم. هر چند از مردن آن توله خرس هنوز ناراحتم. دوست دارم آگاهی ام را بالا ببرم و فعال محیط زیست شوم. آرزویم این است كه روزی محیط بان افتخاری شوم و به دیگران هم آموزش بدهم.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد گفتگو با زنی كه مدافع توله خرس سوادكوه بود